
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صلّ علي فاطمۀ و أبيها و بعلها و بنيها بعدد ما أحاط به علمك
صلی الله علیک یا ابا عبد الله (حمله به خیمه ها)
چه شود که بر سر من، به دم ممات آیی/ شب تار من بگیرد، ز رخ تو روشنایی.
تو طبیب دردمندان، تو علاج قلب سوزان/ به خدا ز درگه تو، نبود مرا رهایی.
تو پناه بیپناهان، تو قسیم باغ رضوان / تو ذبیح کوی جانان، تو طبیب دردهایی.
تو پناه بی پناهان …
تا وقتی که اباعبد الله با نیم نگاه کم سوی خود به خیمهه ا نگاه می کرد، کسی جرأت حمله به خیمه ها را نداشت، اما تا آقا را به شهادت رساندند، به خیمه ها حمله کردند.
تا وقتی اباعبد الله زنده بود، زن و بچه ها پناهی داشتند؛ اما وقتی به شهادت رسید گرگ صفتان به آن ها حمله کردند …
بچه ها از ترس در گوشه ی خیمه ها پناه گرفته بودند. یک وقت دیدند خیمه ها را به آتش کشیدند.
زن و بچه ها از خیمه ها به سمت بیابان فرار کردند …
از طرفی هم دشمن با اسب به سوی آن ها می تاخت. خدا می داند چند نفر زیر دست و پای اسب ها ماندند. هر کدام به گوشه ای از بیابان پناه برده بودند. نامردها با اسب به دنبالشان می رفتند. بعضی را با لکد به زمین می کوبیدند، گوشواره از گوش بچه ها بیرون می کشیدند …
دل ها بسوزد برای زینب کبری. این همه مصیبت و داغ دیده بود، کم نبود؛ حالا باید داغ در به دری بچه ها را هم ببینه! شبانه در بیابان می گشت تا بچه ها را یکی یکی پیدا کند.
https://www.hamandishi-dini.ir/?p=3130