بسم الله الرحمن الرحیم
فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا (مثل آن که دنیا را به پایان رسانده و در آخرت گام نهاده اند. و حال آنکه در دنیا هستند) فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِكَ (پس در نتیجه ماوراء دنیا را مشاهده می کنند) فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخ فِي طُولِ الْإِقَامَةِ فِيهِ (مثل آنکه به غیوب و نادیدنی های اهل برزخ اطلاع یافته) وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا (و وعده های قیامت برای آن ها محقق شده است) فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا (پس در نتیجه پرده های این حقایق را برای مردم اهل دنیا کنار می زنند تا آنها هم تماشاگر این حقایق باشند) حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لَا يَرَى النَّاسُ (تا این که انگار می بینند آن چه را که مردم معمولی نمی بینند) وَ يَسْمَعُونَ مَا لَا يَسْمَعُونَ (و می شنوند آن چه را که مردم معمولی نمی شنوند).
شرح توضیح:
فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا: ویژگی مرگ آن است که به صورت قهری و اجباری انسان را از دنیا جدا کرده و امیدش را از اسباب دنیوی دنیا قطع میکند. در این میان تفاوتی هم میان مؤمن و غیر مؤمن نیست. این قطع نوع رابطه برای کسی به عنوان کمال محسوب نمی شود. کمال انسان وقتی است که به صورت اختیاری از دنیا قطع علاقه کرده و دل از آن برکند. در حدیث مشهوری چنین آمده: «موتوا قبل ان تموتوا». بمیرید قبل از آنکه شما را بمیرانند. ویژگی مرگ آن است که انسان را از دنیا جدا می کند. منظور حدیث چنین است که قبل از آنکه به اجبار از دنیا جدا شوید و هیچ اجری نبرید، خودتان از دنیا و علایق آن جدا شده و به کمال انسانی خود دست یابید. اهل ذکر که از توجه به دنیا و علایق آن جدا شده اند، به جای دنیا بینی، آخرت بینی را پیشه ی خود کرده و ماورای دنیا را مشاهده می کنند.
فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخ: هنگام جان دادن حقایق زیادی برای انسان کشف شده و خود را در عالم دیگری می بیند. اهل ذکر به برکت یاد خدا به چنان بصیرتی دست یافته اند که نا دیدنی های اهل برزخ برای مردم دنیا را می بینند و بر آن ها مطلع هستند.
فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا: اهل ذکر ضمن اینکه با دیدن این نادنی ها شور و اشتیاق بیشتری در بندگی پیدا کرده و از شیطان و هوای نفس دوری می کنند، در تلاشند تا این حقایق را به مردم هم منتقل کنند و آن ها را هم از این خوان پر برکت بهره مند سازند. روی همین اساس، مجالست با آن ها برکات فراوانی دارد و سخن گفتن با آن ها انسان را از دنیا برکنده و به عالم غیب و معنا متصل می سازد.
……………………………………………………
فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِكَ (اگرآن ها در ذهن خود تصور کنی) فِي مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ (در مقام های پسندیده ی آن ها) وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ (و مجالسی که مشهود ملائکه ی مقرّبین است) وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِينَ أَعْمَالِهِمْ (در حالی که دیوان های اعمال خود را گسترش داده اند) وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ (و خود را برای محاسبه ی نفس فارغ کرده اند) عَلَى كُلِّ صَغِيرَةٍ وَ كَبِيرَةٍ أُمِرُوا بِهَا (بر هر کوچک و بزرگی که به آن امر شده) فَقَصَّرُوا عَنْهَا (اما از انجام آن باز مانده اند) أوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فيهَا (یا هر کوچک و بزرگی که از آن نهی شده اند و در ترک آن کوتاهی کرده اند) وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ (سنگینی بارهای خود را بر پشت خود حمل کرده) فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا (و خود را از حمل آن ضعیف و ناتوان دیده اند.) فَنَشَجُوا نَشِيجاً (پس بنابراین با صدای بلند ناله و گریه سرداد هاند آن هم چه گریستنی!) وَ تَجَاوَبُوا نَحِيباً (در همین حال ناله و غصه و با گریه ی شدید به یکدیگر جواب می دهند) يَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ (در جایگاه اعتراف به گناه و پشیمانی، به درگاه الهی صدا به ناله و تضرع بلند می کنند.)
شرح و توضیح:
مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ: مقامات عبودیت و تذللی که خدای متعال آن ها را به خاطر قیام به این حالات ستوده است.
مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ: منظور از مشاهد مشهوده، مجالس عبادت آن هاست که مشهود فرشتگان مقرب درگاه الهی است. خداوند متعال در رابطه با نماز صبح می فرماید: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً».[۱] مفسرین در این رابطه می فرمایند نماز صبح که از آن به قرآن فجر یاده شده مشهود دو گروه از ملائکه یعنی ملائکه ی روز و شب است. پر واضح است که در این شهود اثر خاصی مترتب است و آن مضاعف شدن ثواب آن نماز نسبت به نمازهای دیگر است.
وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِينَ أَعْمَالِهِمْ: منظور از این جمله که دیوان اعمال خود را جلو روی خود باز کرده اند کنایه ای است از محاسبه ی اعمال و توجه به عاقبت رفتارشان. برخی از مردم به جای آنکه متوجه عیوب خود بوده و در صدد اصلاح آن بر آیند، متمرکز در عیوب دیگران می شوند و سعی دارند ذره بین ریزبینی را متمرکز در اشتباهات رفتاری دیگران کنند. چنین افرادی مدام مشغول نقد جامعه و مردم هستند بدون آنکه درنگی هم در رفتار خود داشته باشند.
امام محمد باقر (علیه السلام) می فرماید: کسی که به عیوب خود نگاه کند، از توجه به عیوب دیگران باز می ماند. مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ … وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِكَ الْأحْمَقُ بِعَيْنِهِ.[۲]
امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم می فرماید: ای مردم! خوشا به حال کسی که توجه به عیب خود، او را از توجه به عیوب دیگران غافل کند. يَا أَيُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ.[۳]
وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ . . . : یکی از ویژگی های اهل ذکر نگاه واقع بینانه به اعمال و رفتار خود است. آنها همواره در درگاه الهی خود را مقصر و گنه کار می بینند. علت این نگرش آن است که از یک طرف آگاه به مقام خدای متعال و ارزش نعمت های او هستند و از طرف دیگر برای عبادات و طاعات خود هم ارزشی قائل نیستند. آن ها می بینند که هر عبادتی انجام دهند باز هم نتوانسته اند حق عبادت خداوند را به جای آورند و هر مقدار هم شکر گذاری کنند، باز در تشکر از او کوتاهی کرده اند. روی همین حساب است که همواره خود را گنهکار میبینند و از این گناه به درگاه الهی استغفار می کنند.
در این میان عده ای که مقام خدا و نعمت های او را کوچک به شمار می آورند؛ مبتلا به خود بینی و توهم شده و گمان می کنند با اندک عبادتی که دارند منتی هم بر گردن خدا پیدا کردهاند! وقتی با این افراد معاشرت میشود به وضوع می بینیم که به راحتی گناه می کنند و در عین حال خود را از بندگان صالح و پاک الهی می دانند! چنین افرادی اگر در زندگی دنیا از این توهم بیرون نیایند، دست نامرئی مرگ آن ها را با واقعیت درونی شان آشنا می سازد و زمانی به واقعیت دورنی خود پی میبرند که کار از کار گذشته است.
وَ تَجَاوَبُوا نَحِيباً: وقتی اهل مصیبت به یکدیگر می رسند مصیبتهای خود را تازه می بینند و شروع به گریه و زاری می کنند. اهل ذکر هم وقتی مؤمنین واقعی را می بینند آن ها هم شریک غمهای خود می بینند. لذا اشک ماتم در چشمانشان جمع می شود و در این گریه ی مقدّس با یکدیگر همراهی می کنند.
……………………………………………………
لَرَأيْتَ أَعْلَامَ هُدًى (خواهی دید که نشانه های هدایتی بوده) وَ مَصَابِيحَ دُجًى (و چراغ های تاریکی می باشند) قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِكَةُ (ملائکه ی رحمت الهی اطراف آن ها را احاطه کرده) وَ تَنَزَّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ (و آرامش و سکون بر آن ها نازل می شود) وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أبْوَابُ السَّمَاءِ (درهای آسمان به روی آن ها باز شده) وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْكَرَامَاتِ (و برای آن ها مقام ها و جایگاه های کرامت آماده شده است) فِي مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فِيهِ (در جایگاهی که در آن جا خداوند بر آنها مطلع است) فَرَضِيَ سَعْيَهُمْ (از سعی آن ها در اعمال صالحه خشنود و راضی است) وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ (و مقام آن ها را ستایش می کند.).
شرح و توضیح:
لَرَأيْتَ أعْلَامَ هُدًى وَ مَصَابِيحَ دُجًى: این جمله جواب «لو» در (فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِكَ…) است. یعنی اگر اهل ذکر را در ذهن خود تصور کنی و حالات مختلفه ی آن ها را در نظر بگیری، خواهی دید که علم های هدایت و چراغ های تاریکی هستند.
قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَنَزَّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ: خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ».[۴] به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه: «نترسيد و غمگين مباشيد و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است!
منظور از اینکه می گویند پروردگار ما خدای یگانه است صرف قول نیست. منظور این است که آن ها با قولشان اعتقاد درونی خود را مطرح می کنند. از طرفی کسانی که با تمام وجود خداوند را به پروردگاری قبول دارند و سعی دارند مطابق رضای او زندگی کنند از ناحیه ی افراد نادانو از خدا بی خبر سختی ها، آزارها و زخم زبان هایی را دریافت می کنند. از طرفی دنیا مملوّ از مظاهر فریبنده و در عین حال گناه آلودی است که انسان را از مسیر رضای الهی خارج می سازند. همه ی این امور ممکن است باعث شود تا مؤمن دچار تزلزل شده و از راه هدایت خارج شود. لذا می طلبد که استقامت ورزیده و با تحمل این مشکلات بزرگ دین و ایمان خود را حفظ کند. وقتی مؤمن از این امتحان بزرگ با موفقیت بیرون آمد، خداوند هم او را مشمول الطاف ویژه ی خود قرار داده و با نازل کردن ملائکه ی رحمت خود آرامش و سکون را به او هدیه خواهد کرد. پیام این ملائکه آن است که خوف و حزن نداشته باشید. به عبارت دیگر این ملائکه ی الهی خوف و حزن را از دل او می زدایند و آرامش و سکون را به وی هدیه میکنند. همچنین با بشارت بهشت به آنان شوق بهشت و نعمت های الهی را در وجود او افزون میکنند. همین شوق هم موجب می شود تا مؤمن در برابر مشکلات و سختی های روزگار تحمل بیشتری داشته و اشتیاق بیشتری برای بندگی خداوند پیدا کنند.
وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْكَرَامَات: منظور از نشیمن گاه های کرامت، اعطای کرامت نفس و جایگاه کریمانه به آن هاست. در روایت ها اثرات خاصی برای کرامت نفس مطرح شده که برخی از آن ها ذکر میگردند:
قَالَ امیرالمؤمنین (علیه السلام) مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ لَمْ يُهِنْهَا بِالْمَعْصِيَةِ.[۵] کسی که کرامت نفس پیدا کرد، با گناه و معصیت خود کرامت خود را از بین نمی برد.
قَالَ امیرالمؤمنین (علیه السلام) مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُهُ. [۶] کسی که کرامت نفس پیدا کرد، شهوات و خواسته های نفسانی بر او آسان شده و به راحتی به آنها پشت می کند.
قَالَ امیرالمؤمنین (علیه السلام) مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا.[۷] کسی که کرامت نفس پیدا کرد، دنیا بر او آسان می شود. یعنی دنیا را کوچک تر از آن می بیند که بخواهد دل بسته و آلوده ی به آن شود.
آیت الله جوادی آملی در رابطه با معنای «کرامت» می فرمایند: استادم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) کرارا در جلسه ی درس میفرمود: «کرامت» معادل دقیق فارسی ندارد و برای بیان آن از چند لفظ باید استفاده کرد. آن گاه می فرمودند: اگر انسان به مقامی برسد که در برابر خدا عبودیت محض پیدا کند و حاضر نباشد در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید می توان گفت: به مقام کرامت رسیده است.
بنابراین: انسان هر چه به عبودیت محض نزدیک تر شود، به همان مقدار از هوان و حقارت رهایی پیدا می کند و به کرامت می رسد. اگر به حد نهایی عبودیت رسید، کاملا از هوان و حقارت می رهد و این همان کرامت مطلق است و اگر بهره ای از عبودیت از خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّی از کرامت نمی برد. (ادب فنای مقربان ج۱، ص۲۰۳و ۲۰۴)
ریشه ی کرامت و بزرگواری دوری از دنیا و آشنایی با خدای تعالی است. هر قدر که به خدا نزدیک شدیم دنیا و آنچه در دنیاست برای ما کوچک و کوچکتر می شود. تا جایی که دیگر اهمیتی برای دنیا قائل نیستیم.
به عنوان مثال ما یک ریال را راحت انفاق میکنیم، اما یک صد میلیون تومان را نه! علتش این است که به ریال را اندک می دانیم؛ ولی یک صد میلیون توان را زیاد!
اما کسی که با خدا ارتباط پیدا میکند تمام ما سوی الله برای او کوچک خواهد شد. و در این تفاوتی میان یک ریال و یکصد میلیون تومان قائل نیستیم چون همه غیر خداست و غیر خدا هم هر چه باشد کوچک است.
لذا سرچشمه ی صاحب کرامت شدن آشنایی با خداوند است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه و در خطبه ی متقین می فرمایند: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم». خالق در چشمان آن ها بزرگ است پس در نتیجه غیر خدا برای آن ها کوچک است.
پست ترین مردم دنیا کسانی هستند که دنیا جلو چشمشان بسیار بزرگ است و خدا در نزدشان بسیار کوچک. به همین دلیل است که می بینیم صهیونیست ها تا این اندازه ظلم و ستم می کنند.
کریم ترین مردم دنیا هم کسانی هستند که خدا جلو چشمشان بسیار بزرگ است و غیر خدا جلو چشمشان بسیار کوچک. روی همین اساس است اگر تمام دنیا را به اولیای خدا بدهند حاضر نیستند از روی ظلم و ستم پر کاهی را از دهان مورچه ای بگیرند.
فِي مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فِيهِ فَرَضِيَ سَعْيَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُم: منظور از اطلاع خداوند از جایگاه آن ها کنایه ای است بر این که خداوند راضی به نشیمن گاه آن ها بوده و مقامشان مورد تأیید اوست. لذا بعد از آن فرمود: خداوند از جدیت آنها در عبادت راضی و خشنود است. و با انواع تکریم ها مقام آن ها را ستایش می کند.
منظور از مقام، مقام عبودیت است. چنین مقامی از مقام عبادت فراتر است.
خداوند متعال در توصیف جایگاه متقین در بهشت می فرماید: «إِنَّ المُْتَّقِينَ فىِ جَنَّاتٍ وَ نهََرٍ * فىِ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ».[۸] يقيناً پرهيزگاران در باغ ها و نهرهاى بهشتى جاى دارند * در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر!
https://www.hamandishi-dini.ir/?p=1063
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
ممنون.اجرکم الله