بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی امام حسین (علیها لسلام) در مسیر کوفه، خبر شهادت جناب «مسلم بن عقیل» را شنید، بدون اینکه تغییر مسیر دهد، به همراهانش اذن بازگشت داد و فرمود: «برگردید، چون راه ما راه کشته شدن است». برخی از آن ها برگشتند، اما در عین حال امام سایه به سایه ی «زهیر بن قین» می رود و او را به همراهی خود دعوت می کند، و یا اینکه پیشنهاد «حبیب بن مظاهر» را در مورد دعوت از طایفه ی بنی اسد می پذیرد.
سؤالی که جا دارد مطرح شود، این است که این دو نوع رفتار متفاوت امام (علیه السلام) چه معنایی دارد؟ اگر امام به دنبال یار و همراه، و دنبال پیروزی بر سپاه عمر یزید است، چرا به عدّه ای میگویند برگردید و در مقابل عدّه ی دیگری را به سپاه خود فرا می خوانند؟!
حقیقت مطلب این است که امام به دنبال شمشیر زن و جمع آوری مبارز بیشتر نبود، بلکه حضرت به دنبال انسان سازی و شکوفایی استعدادهای انسان بود. دعوت امام از آنان بدان جهت بود که حضور چنین افرادی در میان سپاهش جرأت آزاد شدن همه ی مردم از فرهنگ شوم اموی را بیشتر می کرد، تا انسان گمان نبرد راهی برای آزاد شدن از «فرهنگ پوچ گرایی» وجود ندارد، و تصور نکنند که چارهای جز تسلیم شدن در این راه نیست!
هر سال در ایام محرم کربلا شور تازه ای به خود می گیرد و کاروان انسان ساز و هدایت گر امام حسین (علیه السلام) دوباره به راه می افتد. هر ساله نگاه امام حسین (علیه السلام) به زهیر بن قین هایی می افتد و با جذبهی ولایی خود آن ها را به اوج کمال و شرافت می رساند. کسی که بتواند از دنیا دل بردارد و به کربلای حسین و دستان با سخاوت اباعبد الله الحسین (علیه السلام) نظاره کند، ممکن است از منتخبین امام باشد و با یک کرشمه ی او عمری را در عزت و سربلندی زندگی کند.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند!
https://www.hamandishi-dini.ir/?p=276