
بسم الله الرحمن الرحیم
زمان در عالم برزخ و عوالم بعد از آن وجود ندارد، چرا که در آن جا حرکت و تغییرّ از «قوّه» به «فعل» معنا ندارد و چنین نیست که یک موجود برزخی دگرگون شده، صورتی را از دست بدهد و صورت دیگری به خود بگیرد. به خلاف عالم ماده که در آن حرکت از «قوّه» به «فعل» است؛ لذا امور مادّی خود به خود دگرگون می شوند و حالت های مختلفی به خود می گیرند. عدم دگرگونی موجودات برزخی همانند افکار و صورت های ذهنیه ی انسان است که وقتی بعد از سال ها به آن مراجعه می کنی باز می بینی به همان نحو سابق در ذهن موجود است. بنابراین زمان در برزخ وجود ندارد و معنا ندارد که بگویند: «فلانی چقدر در برزخ به سر می برد»؟!
از نمونه های بی زمانی برزخ داستان عُزَیر پیامبر است که در قرآن کریم به آن اشاره شده. این داستان در سوره ی بقره آیه ی ۲۵۹ اشاره شده است. وقتی خداوند او را از دنیا برد بعد از صد سال دوباره روح را به بدنش برگرداند. آنگاه از او سؤال کرد که چقدر در این مکان بودی. عزیر نگاهی به اطراف انداخت و با توجه به تغییرات فضای اطراف گفت: یک روز یا قسمتی از روز! و خداوند فرمود: «بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عام» بلکه صد سال است در اینجا مانده ای!
«… فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عام… ؛ خدا او را يكصد سال ميراند سپس زنده كرد و به او گفت: «چقدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز يا بخشى از يك روز.» فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردى!»[۱]
این داستان مؤید خوبی است که در عالم برزخ زمان وجود ندارد. لذا صد سال بر مرده می گذرد و بعد از آن هیچ حسی از گذشت زمان احساس نمی کند و خداوند متعال با این داستان این سرّ را برای بشریت روشن فرمود و فهماند که عوالم فوق زمان را نمی شود با مقیاس های زمانی محاسبه کرد و اگر هم سخن از زمان مطرح کرد به لحاظ محاسبات دنیوی بود نه به لحاظ برزخ!
[۱] . سوره ی بقره، آیه ی ۲۵۹٫
https://www.hamandishi-dini.ir/?p=198