
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صلّ علی فاطمۀ و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک
صلی الله علیک یا ابا عبد الله (حضرت رقیه)
رقیه محور مشکل گشایی/ رقیه رازق عشق خدایی.
سحر با یاد بابا ناله میکرد/ که بابای غریب من کجایی.
اهل خرابه در خواب بودند که ناله ی سه ساله ی امام حسین بلند شد.
گویا دختر سه ساله خواب بابا رو دیده.
اهل خرابه دور دختر جمع شدند. هر کاری کردند دختر آرام نداشت. یه وقت دیدند طبقی را جلوی روی دختر بر زمین گذاشتند. دختر به آرمی جلو آمد با دستان کوچکش پارچه را از روی طبق برداشت. نگاهش به سر بریده ی پدر افتاد. وقتی پدر را دید شروع به درد دل کرد.
پدر جان! نبودی ببینی به صورت دخترت سیلی می زنند. پدر جان! نگاه کن ببین. ببین پاهام چقد طاول زده؟ آنقدر کتک خوردم که نگو… یه وقت نگاهش به روی خونی پدر افتاد … همه ی دردها را فراموش کرد. بابا! کی به پیشونیت سنگ زده؟! کی به دهنت چوب زده. بابا! کی موهاتو خاکی کرده؟! آن قدر گریه کرد که یه وقت دیدند سر بریده یک طرف، دختر سه ساله یک طرف …
https://www.hamandishi-dini.ir/?p=3122