
بسم الله الرحمن الرحيم
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ * إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.[۱]
شيطان از خدا درخواست كرد كه پروردگارا، پس مرا تا روز قيامت كه خلق مبعوث مى شوند مهلت و طول عمر عطا فرما. * خدا فرمود: آرى تو را مهلت خواهد بود. * تا به وقت معين و روز معلوم.
از دقّت در تعبیر قرآن استفاده می شود که منظور از روز معیّن، در «فأنذرنی إلی یوم الوقت المعلوم» روز قیامت نیست، زیرا اگر منظور روز قیامت باشد دیگر لازم نیست که تعبیر «یوم الوقت المعلوم» بدان افزوده شود؛ بلکه کافی بود که به درخواست او پاسخ مثبت داده شود. این مطلب با توجه به اسلوب خاص قرآن است که هرگز قید توضیحی در آن آورده نمیشود، بلکه هر قیدی که در آن به کار گرفته شود از روی عنایتی خاص است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند درخواست ابلیس را رد کرد و فرمود تا روز وقت معلوم تو از مهلت داده شدگانی. ابلیس در آن روز با تمام پیروانش که از زمان خلقت آدم تا آنروز از او پیروی کردهاند ظاهر می شود و آن در آخرین رجعت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خواهد بود.
ابلیس در سرزمین «روحا» در نزدیکی کوفه با سپاهش اجتماع میکند و اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای نبرد با آنها آماده میشوند و مهمترین جنگ تاریخ بشری در آن روز اتفاق می افتد. سرانجام سپاهیان ابلیس شکست می خورند و خود ابلیس پا به فرار می گذارد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را دنبال کرده و از میان شانه هایش ضربت کاردی وارد میکند و او را به هلاکت می رساند. پس از هلاکت شیطان و پیروانش مردم غیر خدا را نمی پرستند و هرگز کسی به خدا شرک نمی ورزد.[۲]
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) است که فرمود: آری! «یوم الوقت المعلوم» روزی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را بر روی سنگی در بیت المقدس سر می بُرد؛ قَالَ يَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ يَوْمٌ يَذْبَحُهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلَى الصَّخْرَةِ الَّتِي فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ.[۳]
در تفسیر المیزان چنین آمده است: اين جمله جواب خداى تعالى به ابليس است و در آن اجابت قسمتى از خواسته او و هم ردّ قسمتى ديگر آن است. اجابت است نسبت به اصل عمر دادن و ردّ است نسبت به قيدى كه او به كلام خود زد، و آن اين كه اين مهلت تا قيامت باشد، و لذا فرمود مهلت مى دهم اما تا روزى معلوم، نه تا قيامت. و با در نظر گرفتن سياق دو آيه مورد بحث بسيار روشن به نظر مىرسد كه «يوم وقت معلوم» غير از «يوم يبعثون» است. و معلوم مىشود خداى تعالى دريغ ورزيده از اين كه او را تا قيامت مهلت دهد، و تا روز ديگرى مهلت داده كه قبل از روز قيامت است.
به ابن عباس هم نسبت داده اند كه او گفته منظور از «يوم» در آيه، آخرين روز تكليف است كه همان روز نفخ اول است كه تمامى خلائق مى ميرند و بيشتر مفسرين نيز اين سخن را پذيرفته اند … و گويا ابن عباس از اينجا استفاده كرده كه ابليس تا آن روز به كار خود مشغول است، زيرا تا تكليف است مخالفت و معصيت تصور دارد، و قهرا چنين روزى با روز نفخ اول تطبيق مىگردد… و اين وجه خوبى است، اما عيبى كه دارد اين است كه دعوى «تا تكليف هست مخالفت و معصيت تصور دارد» مقدمه اي است كه نه در حد خود روشن است، و نه دليلى بر آن است… بلكه دليل عقلى و نقلى قائم است بر اين كه بشر به سوى سعادت سير نموده و اين نوع به زودى به كمال سعادت خود مى رسد و مجتمع انسانى از گناه و شر رهايى يافته، به خير و صلاح خالص مىرسد، به طورى كه در روى زمين جز خدا كسى پرستش نمى شود و بساط كفر و فسوق برچيده مىگردد، و زندگى نيكو گشته مرضهاى درونى و وساوس قلبى از ميان مىرود.
پس دليلى كه مفسرين به آن استناد جستند اين دلالت را دارد كه «روز وقت معلوم» كه سرآمد مهلت ابليس است، روز اصلاح آسمانى بشر است كه ريشه فساد به كلى كنده مى شود و جز خدا كسى پرستش نمى گردد، نه روز مرگ عمومى بشر با نفخه اول.
https://www.hamandishi-dini.ir/?p=409
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
باسلام
ممنون می شم منابع و مطالبی راجب به رجعت در اختیارم قرار دهید از طریق میلم
چون موضوع پایان نامه ام رجعت هست
با سپاس فراوان