
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال: خدای متعال، در برخی آیات، قرآن کریم را کتاب هدایت همۀ انسان ها معرفی می کند:
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاس»؛[۱]
«وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْبَشَر»؛[۲]
عموم و اطلاقات این گونه آیات، مفید همگانی و همیشگی بودن هدایت قرآنی است. افزون بر این که، سیرۀ عملی رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) هم، دعوت همگان به پذیرش اسلام بود.
از سوی دیگر، آیاتی چون:
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»؛[۳]
«هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»؛[۴]
«هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنينَ»؛[۵]
«هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمين»؛[۶]
هدایت قرآن را ویژۀ پرهیزکاران، مؤمنان، محسنان و مسلمانان معرفی می کند.
این دو مطلب متفاوت، چنین پرسشی را پدید می آورد که با وجود دلیل هایی که گویای هدایت عمومی قرآن است، سرّ اختصاص هدایت قرآن به گروه خاص چیست؟
در پاسخ به این پرسش قرآنی سه بیان ارائه شده که دقیق ترین آن ها بیان سوم است: (خلاصۀ جواب ها)
بیان سوم: آیت الله جوادی آملی در این رابطه می فرماید:
مراد از هدایت ویژۀ پرهیزکاران در این آیۀ کریمه، همان هدایت تکوینی (ایصال به مطلوب) است که متأخر از هدایت تشریعی همگانی قرآن (ارائۀ طریق) است و مراد از متقین نیز کسانی هستند که اولاً سرمایۀ فطرت را با شنیدن پیام فطرت حفظ کرده باشند و افزون بر تقوای فطری، تقوای عملی نیز داشته باشند.
سرّ تأکید بر زمینه سازی حیات فطری برای پذیرش قرآن این است که اگر انسان با سوء اختیار خود، فطرت اصیل خویش را در گور هوا و هوس دفن کرد، دیگر نمی تواند از هدایت قرآن بهره مند گردد، زیرا رسالت قرآن شفا بخشیدن به بیماران است: «شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُور»[۷] نه زنده کردن مردگان! گواه این مدعا، آیۀ شریفۀ «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرين»[۸] است که به قرینۀ مقابلۀ (زنده با کافر)، کافر را مرده می داند.
اینان کسانی هستند که خودشان می گویند: ما را موعظه کنی یا نکنی سودی نمی بخشد: «قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظين».[۹] خدای سبحان نیز در مورد آنان می گوید: انذارشان کنی یا نکنی ایمان نمی آورند: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ».[۱۰]
هدایت قرآن برای کسانی که فطرتشان مرده، کارساز نیست و اصولا تعارضی بین این دو دسته آیات نیست؛ زیرا مردگان فطری در واقع انسان نیستند، بلکه شبیه حیوان و حتی کمتر و گمراه تر از آنند: «إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا».[۱۱]
پس با تأمل معلوم می شود که «ناس» همان «متقین» و متقین همان ناس هستند و دیگران در حکم چهارپایان یا فراتر از آن ها هستند.
اگر در برخی آیات، مانند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم»[۱۲] اثر وحی، احیای نفوس مردگان دانسته شده، در پرتو پذیرش اصل ایمان است. عنوان آیه ناظر به مؤمنان است و مردم با ایمان، که از حیات ابتدایی دینی برخوردارند، بر اثر پذیرش دعوت جهاد و مانند آن، به حیات برتر می رسند.
(برگرفته از تفسیر تسنیم، ج۲، ص۱۴۰ الی ۱۴۷)
http://www.hamandishi-dini.ir/?p=6998