
بسم الله الرحمن الرحيم
سؤال: آيا اگر خداوند يکي نبود، عالم به فساد کشيده مي شد؟ چگونه مي توان با برهان تمانع يگانگي خداوند را اثبات كرد؟
جواب: خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ.[۱]
اگر در آسمان و زمين غير از خداى يكتا خدايانى وجود داشت همانا خلل و فساد در آسمان و زمين راه مى يافت، پس (از نظم ثابت عالم) بدانيد كه پادشاه ملك وجود خداى يكتاست و از توصيف و اوهام مشركان پاك و منزه است.
اين آيه ي شريفه به برهان تمانع معروف است.
آيه ي شريفه مي فرمايد: اگر عالم دو خدا داشت حتما موجب فساد و تباهي مي شد.
برخي مي گويند: اگر عالم خدايان متعدد داشته باشد فسادي در روي زمين ايجاد نمي شود. چرا که خدايان منزه از جاه طلبي و غرض ورزي هستند و همه ي آن ها مصلحت عالم را به خوبي مي دانند. حال اگر هر کدام از آن ها به طور مستقل مخلوقي را در عالم خلق کند و اثري در عالم باقي گذارند هيچ خللي در نظام عالم ايجاد نخواهد شد. چرا که منشأ فساد، يا جهل خدايان به مصالح واقعي جهان است و يا جاه طلبي و غرض ورزي، و خدايان از گزند «جهل علمي» و «آسيب عملي» مصونند.
چون چنين شبهه اي براي برخي مطرح بوده و توان دفع آن را نداشتند، برهان تمانع را به برهان «توارد علل» يعني محال بودن توارد دو علتِ مستقل بر معلول واحد ارجاع دادهاند. ليکن با تدبر در برخي آيات ديگر که همين مطلبِ تمانع را به صورت تمثيل بيان ميکند معناي آيه روشن ميشود.
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ.[۲]
ليکن ما مي گوييم اگر خدايان متعدد باشند، حتما متشاکس و ناسازگارند و منشأ ناهماهنگي آنان نه «جهل علمي» است و نه «جهل عملي». بلکه ناهماهنگي ضروري چنين است:
الف ـ خداوند بسيط محض است و هيچ گونه ترکّبي در او نيست.
ب ـ خداوند همه ي کمالات علمي و عملي را داراست.
ج ـ خداوند چون بسيط است و جامع همه ي کمالات علمي و عملي است، همه ي آن کمال ها که يکي از آن ها علم ازلي و نامتناهي است عين ذات اوست، نه جزو ذات و نه خارج از آن.
د ـ چون ذات ها متباينن هستند علم ها نيز که عين ذات است متباين خواهد بود.
هـ ـ چون غير خداوند چيزي در جهان نيست تا خداوند کار خود را مطابق با آن و در سنجش با ميزان آن انجام دهد، پس سخن از واقع و «نفس الأمر» بعد از افاضه ي خداوند مطرح است، نه در عرض خداوند و قبل از افاضه ي او. پس نمي توان گفت خداوند جهان را مطابق مصلحت، نفس الأمر، و هر چيزي غير از ذات خداوند فرض شود، فعل، مخلوق و محتاج به اوست.
و ـ تنها واقعيّت هستي خودِ خداوند است و چون فرض شد دو خداوند، دو ذات متباين، دو علم متشاکس، و دو تشخصي متنازع وجود دارد جهاني يافت مي شود متنازع و متنافر.
برگرفته از تفسير تسنيم آيت الله جوادي آملي ج۱ ص۱۱۹ تا ۱۲۲٫
http://www.hamandishi-dini.ir/?p=1832