
بسم الله الرحمن الرحيم
کسی که مبتلا به گناه و معصیت است، هر چند بخواهد اعمالش را توجیه کند؛ اما به هر حال خود را آلوده و ظلمانی می بیند. شیطان برای این که کار را یکسره کند و او را در سراشیبی سقوط قرار دهد در گوشش چنین نجوا می کند: «تو که غرق در گناه و معصیتی، نمازت چه ارزشی دارد؟! بهتر است نماز را رها کنی تا کار عبث و بیهوده انجام نداده و گناه دیگری در پرونده ی اعمالت نبینی!»
همان گونه که ملاحظه می فرمایید شیطان به جای آن که گناه جوان را از او بگیرد، در صدد است تا از آب گل آلود ماهی گرفته و با تارک الصلاۀ کردن جوان، خیمه ی دینش را ویران کند و او را به یکباره در تباهی سقوط اندازد. چنین جوانی اگر هم نمی تواند گناه خود را کنار گذارد، هرگز نباید دست از نمازش بکشد. روزی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرض کردند: «جوانی است که پشت سر شما نماز می خواند؛ اما اهل فساد و فحشا است!» حضرت نفرمودند: نمازش ارزشی ندارد؛ بلکه فرمودند: «نمازش کمکش می کند تا از این گناه رهایی یابد.» دیری نپایید که جوان دست از گناه خود کشید و توبه کرد.[۱] دقّت بفرمایید که این جوان در آن شرایط نمی توانسته نمازی عارفانه و با حضور قلب بخواند؛ اما در عین حال همین نماز هم چنان ارزشی دارد که میتواند وی را از گناه و معصیت بیرون بیاورد.
همواره این قاعده ی کلّی را در نظر داشته باشید که هرگز کار خوب خود را فدای کار بد نکنید. درست است که گناه و معصیت، «عزّتنفس» و «شخصیت» را از انسان می گیرد؛ اما چرا کار خوب خود را کنار می گذارید؟! آیا با کنار گذاردن کار خوب، «عزّتنفس» و «شخصیّت» خود را بازیابی می کنید، یا این که با کنار گذاردن آن، خود را در ظلمت جدیدی می بینید! چه بسا به خاطر آن کار خوبی که انجام می دهید، خداوند متعال لطف خاصی در حقّ شما کرده و شما را از باتلاق گناه و آلودگی نجات دهد.
در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) زنی بود که از زنا بچهدار شد. آن زن، با نهایت قساوتِ قلب، کودک خود را درون خمره ی سرکه انداخت و بعدها سرکه ی نجس را هم به دیگری فروخت و پول آن را مصرف کرد. وقتی آن زن ـ از روی عذاب وجدان ـ داستان رفتار خود را با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مطرح کرد، آن حضرت فرمود: «علت این گناهان بزرگت آن است که روزی نماز عصر خود را عمداً ترک کری!».[۲]
آن زن از ابتدا این گونه نبود. او زنی نمازخوان بود. به خاطر این که فقط یک نماز خود را عمداً ترک کرد، خیمه ی دینش فرو ریخت و در سراشیبی سقوط قرار گرفت. هر چند می توانست توبه کند، امّا چنین نکرد و روز به روز پَست تر و گناه کارتر شد. او «تارک الصلاۀ» شده و بعد هم زناکار شد و تا جایی پیش رفت که بدین جا رسید.
بنابراین، هرگز نماز خود را ترک نکنید و با هر سختی و مشکلی هم که شده نماز را بخوانید.
[۱] . «أنَّ فَتًى مِنَ الأنْصَارِ كَانَ يُصَلِّي الصَّلاةَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ يَرْتَكِبُ الْفَوَاحِشَ فَوُصِفَ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: «إِنَّ صَلاتَهُ تَنْهَاهُ يَوْماً مَا.» فَلَمْ يَلْبَثْ أنْ تَابَ. (بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۹۸٫)
[۲] . کتاب داستان دوستان، ج۱، ص۵۶٫ نوشتهی محمد محمّدی اشتهاردی.
http://www.hamandishi-dini.ir/?p=1446