بسم الله الرحمن الرحيم
دو نفر از خياباني عبور مي کنند. در ابتداي خيابان جوي آبي است که بوي تعفّن مي دهد. نفر اوّل وقتي به جوي آب و بوي بد آن برخورد مي کند، تا آخر خيابان فکر خود را مشغول اين جوي آب مي کند و با افکار مختلف آن را سوهان روح و آرامش خود مي نمايد.
نفر دوم در کنار جوي آب، بوته ي گل زيبايي مي بيند و فکر خود را متمرکز در اين گل مي کند. چه گل زيبايي! واقعا چقدر اين گل زيبا و قشنگ بود! و تا آخر خيابان به اين گل زيبا فکر مي کند.
اين دو نفر هر دو از يک خيابان عبور کردند.؛ اما نفر اوّل با منفي نگري چيزي جز اندوه و ناراحتي براي خود نخريد و نفر دوم با مثبت نگري، آرامش خود را مضاعف نمود.
همه ي ما از خيابان زندگي عبور مي کنيم. در خيابان زندگي زشت و زيباهاي فراواني وجود دارد. برخي از مردم فقط متمرکز در نداشته ها و زشتي هاي زندگي مي شوند، و مدام به آن فکر مي کنند! هر جا مينشينند از کمبودها مي گويند و اظهار گلايه و شکايت ميکنند. چنين افرادي آرامش و سکون ندارند و محصول همنشيني با اين افراد هم چيزي جز نااميدي و يأس نيست. برخي ديگر به جاي تمرکز در نداشته ها، مي گردند و از دل مشکلات و تاريکي ها، نقطه ي روشن و اميد بخشي پيدا مي کنند و افکار خود را مشغول آن مي کنند. بودهاي و زيبايي هاي زندگي را ويترين فکري خود مي کنند، و خاطرات تلخ را از حوزه ي افکار خود به دور مي اندازند. چنين افرادي ارزش خود را فراتر از آن مي بينند که به خاطرات تلخ بپردازند و سرمايه ي گرانقدر عمر خود را صرف آن ها کنند! (فراموشي نعمت)
حضرت عيسي (عليه السلام) با حواريون خود از راهي عبور مي کردند. در راه به سگ مرده اي برخورد نمودند که بوي تعفّن آن همه جا را فرا گرفته بود. حواريون که بوي تعفن سگ آزارشان مي داد، مقابل بيني هاي خود را گرفتند و از بوي بد آن اظهار ناخشنودي نمودند. حضرت عيسي (عليه السلام) نگاهي به سگ متعفّن انداختند و فرمودند: «چه دندان هاي سفيدي دارد!»
اين کلام حضرت دقيقا روحيه ي مثبت نگري است که در مورد آن به گفتگو نشسته ايم. ديدن بدي ها، هنر خاصي نمي خواهد، هنرمند واقعي کسي است که بتواند از دل مشکلات زندگي، خوبي ها و حسن هايي بيرون آورد و با اميد و نشاط زندگي را به پيش برد. برخي از مردم اگر يک خوبي ببينند آن را فراموش نمي کنند، هر چند که ده بدي ببينند؛ و برخي ديگر به محض ديدن يک بدي، ده خوبي را فراموشي مي کنند!
در دين ما تأکيد فراواني به «حسن ظنّ» و «تفأل» شده است. حسن ظنّ به معناي خوش بيني و گمان خوب بردن است.
در روايتي چنين آمده: «خداوند مؤمني را بعد از توبه و استغفار (واقعي) عذاب نمي کند، مگر اين که به (بخشش) خداوند بدگمان باشد؛لَا يُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّه».[۱] امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد: «به خداوند خوش گمان باشيد. همانا خداي متعال مي فرمايد: من نزد گماني هستم که بنده ي مؤمنم به من دارد. اگر گمانش به من خير باشد، با او با همان گمان خير رفتار مي کنم، و اگر گمانش به من شرّ باشد، با او به همان شرّ و بدي رفتار خواهم کرد؛ أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً».[۲]
خوش گماني و خوش بيني عاقلانه نسبت به ديگران، از مهمترين اموري است که روابط ميان انسان ها را بر اساس مهر و محبت، و عيب پوشي تنظيم مي نمايد، و در دوري از کينه و رسيدن به آرامش دروني نقش به سزايي دارد.
در روايتي از اميرالمؤمنين (عليه السلام) چنين آمده است: «امور برادرت را حمل به بهترين وجه کن! مگر اينکه کارهاي ناشايست فراواني از ناحيه ي او ببيني که بر خوبي هايش غلبه نمايد. تا جايي که مي داني صحبت هاي او را حمل خير و خوبي نمايي، از صحبت هاي او گمان بد مبر؛ ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلى أَحْسَنِهِ حَتّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ، وَ لَاتَظُنَّنَ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا».[۳]
يادآوري نعمت هاي الهي و تشکر از خداي متعال هم نمونه اي بارز از مثبت نگري در زندگي است. بعضي از افراد آن چنان روز و شب خود را در انديشه ي مشکلات و کاستي هاي خود سپري مي کنند، که وقتي نعمت هاي الهي سخن به ميان مي آيد با آه دردناکي مي گويند: «کدام نعمت؟! خداوند چه نعمتي به من داده؟!»!!! در حالي که نعمت هاي الهي، آن چنان وسيع است که قابل شمارش نيست «إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[۴] و تمرکز در نداشته ها و روحيه ي منفي نگري است، مانع رؤيت اين همه نعمت شده! کسي که تشکر از خداوند را فراموش مي کند و خويشتن را غرق در کاستي ها مي بيند، مبتلا به عذاب خداوند مي شود، و کسي که در عين کاستي هايي که در زندگي خود مي بيند، روحيه ي شکرگذاري را فراموشي نمي کند، و نعمت هاي الهي را ويترين ذهني خويشتن قرار مي دهد، نسيم روح بخش الهي را استشمام مي نمايد، و از زندگي خود لذت مي برد.
«آرامش» و «سکون»، تجلّي نعمت الهي، و «اضطراب» و «سردرگمي» هم از مصاديق عذاب خداوند به شمار مي روند. خداي متعال هم در قرآن کريم مي فرمايد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ؛ اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است»[۵]
تذکر۱ـ خوش بيني و مثبت نگري نسبت به امور اجتماعي، هرگز به معناي دست روي دست گذاشتن و اقدام نکردن براي حل معضلات، اجتماعي نيست. هر شخصي تا حدّ توان و امکانات خود وظيفه دارد که نسبت به معضلات و مشکلات اجتماعي حسّاس باشد، و براي حلّ آن ها اقدام نمايد. مثبتنگري به اين معنا است که در کنار معضلات، خوبي ها را هم ببينيم، و از سياه نمايي و القاي روحيه ي يأس و نا اميدي پرهيز نماييم. مثبت نگري به اين معنا است که کاستي هاي جامعه را ويترين فکري خود قرار ندهيم، و با اين کار، آن را سوهان روح و آسايش خود نکنيم.
تذکر۲ـ خوش بيني نسبت به ديگران هم به معناي ساده انديشي و سفاهت نيست. مؤمن در عين خوش بيني نسبت به ديگران، در رفتارها و نگرش هاي خود بسيار زيرک و دقيق است. اصل در رفتار مؤمن بر مبناي خوش بيني و حسن ظنّ است؛ مگر اينگه اين حسن ظنّ موجب آسيب و ضرري براي مؤمن باشد. در اين صورت مؤمن با دقت و تيزبيني رفتار مي نمايد تا مبتلا به ضرر و آسيبي نشود.
http://www.hamandishi-dini.ir/?p=1782