بسم الله الرحمن الرحيم
برگرفته از کتاب «شیعه در روایات اهل سنت» نوشته ی «احمد نباتی» مدیر سایت
ابن ابي الحديد معتزلي مي نويسد: به استادم نَقيب گفتم، از اين روايات معلوم ميشود كه پيامبر (صلی الله علیه و آله)، علي (علیه السلام) را خليفه نموده بود؛ ولي چگونه باور كنم كه صحابه بر خلاف گفته ی پيامبر اجماع كنند! همچنان كه بعيد است باور كنم آن ها بر خلاف گفته ی او كه روزه ی ماه رمضان واجب است اجماع كنند؟!
خلاصه ی جواب نقيب اين است: به نظر صحابه، خلافت مانند نماز و روزه نبود. آن ها در مثل خلافت، امارت، تدبير جنگ و سياست با پيامبر مخالفت مي كردند در صورتي كه مصلحت را در چيز ديگري مي ديدند. مگر نميبيني كه در جنگ بدر پيامبر مي خواست در جايي منزل كند ولي انصار مخالفت كردند!
آن گاه نقيب مثال هايي از مخالفت اصحاب با پيامبر زد… و سپس گفت: مردماني كه گمان مي كردند، عرب از علي اطاعت نمي كند (و خلافت را از روي مصلحتي كه خود تشخيص دادند به ديگري واگذار كردند) از چند جهت بود: بعضي به جهت حسادت، برخي به جهت دشمني با علي و خون خواهي (به دلیل كفّاري كه علي از خانواده ی آن ها در جنگ ها كشته بود)، بعضي به بهانه ی آن كه خلافت و نبوّت در يك خانواده جمع نمي شود، برخي به جهت ترس از عدالت و بعضي به خاطر دشمني با پيامبر و نزديكي علي به آن حضرت. بنابراين جهات همه ی آن ها بر دور كردن خلافت از علي اتّفاق كردند… آنان با كمك عمر مي گفتند: عرب ابوبكر را دوست دارد، چرا كه او شرافتي ندارد كه بر ديگران بزرگي بفروشد! و خويشاوندي نزديكی با پيامبر ندارد تا بر ديگران تكبّر كند!… و به اين علّت بود كه دلایل و گفته ها و نوشتهها کنار رفت و كهنه و پوسيده شد و قدرت ابوبكر و هواخواهان او بالا گرفت.[۱]
بيان دو نكته:
- این نکته قابل تأمل است که ابوبکر و عمر در جنگ های زمان پیامبر، نه کافری را کشتند، و نه حتّی یکی از آن ها را زخمی کردند. اصولاً آن ها در جنگ ها، آخر سپاه را برای خود انتخاب می کردند؛ تاریخ، خود گواه است که چگونه در موقعیت های بحرانی، همچون جنگ احد و خیبر پا به فرار گذاشتند و در گوشه ای پناه گرفتند و یا برای این که نگاه های سرزنش آمیز را از خود دور کنند، به تعریف و تمجید از قهرمانی دشمن پرداختند و روحیه ی مسلمین را در برابر دشمن ضعیف کردند.
- جا دارد این سؤال را از اهل سنت بپرسیم که، اگر پیامبر اکرم را به عنوان شخصی می شناسیم که از روی جهالت و هوی و هوس صحبتی نمی کند، و اگر قرآن کریم به ما امر کرده که هر چه پیامبر می گوید، بدون چون و چرا بپذیریم،«ما آتاکُم الرَّسولُ فَخُذوه»؛ پس چرا برخی از اصحاب پیامبر و در رأس آن ها ابوبکر و عمر در امر خلافت به مخالفت صریح با پیامبر برخواستند، و بعد از او گفتند، مصلحت نیست که علی خلیفه شود! آیا آن ها بهتر از پیامبر می فهمیدند؟ و آیا می توان باور کرد که پیامبر خدا در امر تعیین علی به خلافت اشتباه کرده باشد و افرادی مثل ابوبکر و عمر به این اشتباه واقف شدند! ابن ابی الحدید در کتاب خود، مطلبی را از عمر نقل میکند که به ابن عباس گفت: به خدا قسم علی برای تصدّی امر خلافت بر همه اولویت داشت، مگر این که ما از دو چیز نگران بودیم؛ یکی جوانی او و دیگری محبّت او به بنی هاشم![۲]
http://www.hamandishi-dini.ir/?p=683